کد مطلب:224170 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:198

خبر هرثمه در مسمومیت و دفن آن حضرت
ابن بابویه قمی در باب 64 [1] از هرثمة بن اعین روایت می كند كه گفت شبی نزد مأمون بودم چهار ساعت از شب گذشته بود پس از برگشتن به خانه صدای در را شنیدم گفتم كیستی گفت به هرثمه بگو امامت علی بن موسی تو را احضار فرموده.

برخاستم به سرعت لباس پوشیدم خدمت آن حضرت شتافتم - وارد بر آن حضرت شدم دیدم



[ صفحه 122]



در صحن خانه نشسته فرمود ای هرثمه آن چه می گویم خوب گوش فرا دار و بشنو و حفظ كن عرض كردم به چشم.

فرمود نزدیك شده است كه من به خدای خود ملحق شوم و به جد بزرگوار و پدران ابرار خود بپیوندم نامه عمر من به آخر رسید و مأمون عزم دارد كه مرا به زهر جفا مسموم كند و این زهر در انار و انگور است اما زهر انگور در رشته و نخی خواهد كشید و با سوزن در دانه های انگور می گذراند و اما انار، ناخن غلامان خود را به زهر آلوده می كند و به دست او برای من انار دانه می نماید و آب آن را می گیرد و مرا دعوت می كند و از انگور و انار به من به جبر می خوراند و قضای حق تعالی بر من جاری می گردد - چون از این جهان رفتم مأمون می خواهد كه مرا به دست خود غسل دهد چون تصمیم گرفت در خلوت پیغام مرا به او برسان بگو امام گفته است - اگر خود متعرض غسل و كفن و دفن من شوی خداوند تو را مهلت نخواهد داد و عذابی كه در آخرت برای تو مهیا كرده به زودی در دنیا برای تو خواهد فرستاد - چون این سخن را بشنود دست از غسل من بر می دارد و كار را به عهده تو خواهد گذاشت و به بام خانه رود كه ببیند تو چه می كنی.

ای هرثمه تو هم متعرض غسل من مشو خواهی دید كه در گوشه این خانه خیمه سفیدی نصب خواهد شد مرا به اندرون آن خیمه ببر و خود بیرون خیمه بایست؟ ولی نظر بدان مكن كه هلاك می شوی و بدان كه مأمون ازبالای بام خانه به تو خواهد گفت ای هرثمه شما شیعیان می گوئید امام را غسل نمی دهد مگر امام (ان الامام لا یغسله الا الامام مثله) پس كسی غسل می دهد ابوالحسن را و حال آن كه پسرش در مدینه است و ما در طوسیم چون این بگفت جواب بگو ما شیعیان می گوئیم امام را واجب است امام غسل دهد اگر ظالمی منع نكند و اگر كسی منع كرد امامت او باطل نمی شود اگر امام رضا را در مدینه می گذاشتی پسرش امام زمان است او را علانیه غسل می داد ولی اكنون چنان غسل می دهد كه كس نبیند.

ای هرثمه پس از ساعتی خواهی دید كه آن خیمه بر چیده می شود و جسد مرا غسل داده و حنوط كرده و كفن نموده و نماز خوانده بر روی تابوت گذاشته اند آن جسد را بردارید به سوی مدفن من بروید مرا به قبه هارون خواهند برد آن جا می خواهند قبر پدرش هارون را قبله قبر من قرار دهد و هرگز نخواهد شد اگر همه كلنگ داران خراسان جمع شوند و كلنگ بزنند به قدر یك ذره ناخنی از آن سنگ كه پیدا شود كنده نخواهد شد - چون دیدی مأیوس شدند از طرف من نزد مأمون برو بگو این قصد عملی نیست و قبر امام مقدم قبر هارون است پیش روی هارون كلنگ



[ صفحه 123]



بر زمین بزنند قدری كه كندند قبری ساخته و لحدی آماده پیدا می شود چون قبر آماده شد از ضریح آب سفیدی بیرون خواهد آمد و قبر از آن پر خواهد شد و ماهی بزرگی در آن آب می بینی كه به طول قبر است بعد از ساعتی آن ماهی ناپدید می شود و آب فرو خواهد رفت آن وقت مرا در قبر بگذارید و نگذار خاك در قبر بریزند زیرا قبر خود پر خواهد شد.


[1] عيون اخبار الرضا ص 355.